نتیجه تصویری برای عکس سردار سلیمانی با رهبر برای پروفایل

ارزاق فرمانده برای بی‌سرپرستان در عید

آسمان دودل است و ابر زمستانی فضای روستا را پوشانده. عقربه‌های ساعت به ١٠ قبل از ظهر ‏رسیده است، اما هوا همچنان گرگ‌ومیش و کوچه‌های پر از درخت گردوی و بی‌برگ قنات ملک ‏خلوت است. زنی حدودا ٦٠ ساله، ماسک سفیدش را تا زیر چانه پایین می‌برد و با لهجه نزدیک به ‏کرمانی و با صدای بلند به گودال جلوی خانه‌اش اشاره می‌کند. می‌خواهد این ‏کانال پر شود: «پسرم دو روز دیگر برمی‌گردد، ولی اینجا را کنده‌اند و نمی‌شود ماشینش را داخل ‏بیاورد. خدا خیرتان دهد، همین جلوی در را پر کنید. پنج روز پیش آمدند اینجا را کندند و رفتند.» ‏درون کانال نوار پلاستیکی و زردرنگ شرکت گاز خودنمایی می‌کند و پیرزن هم مدام بحث را تغییر ‏می‌دهد

اسم قاسم سلیمانی را که می‌شنود، انگار گوشش تیز می‌شود: «بله، همیشه اینجا می‌آید. ‏وقتی هم که می‌آید معمولا به همه سر می‌زند یا در همین مسجد سخنرانی می‌کند. خدا پشت و ‏پناهش باشد.» وسط حرف‌هایش به نگرانی اصلی‌اش برمی‌گردد، به اینکه آخر هفته پسر معلمش ‏برمی‌گردد و وقتی ماشینش کنار درِ خانه نباشد، ممکن است آسیب ببیند. این‌ها را می‌گوید و در ‏پاسخ به این پرسش که آیا سلیمانی به شما کمک می‌کند، می‌گوید: «بله، به همه کمک می‌کند. عید برنج، گوشت، قند و از این چیزها می‌آورد و بین همه مردم تقسیم می‌کند. به ما که ‏بی‌سرپرستیم هم یک بن بیشتر می‌دهد. خدا را شکر حاجی ما را تنها نمی‌گذارد. جانش سلامت ‏باشد.» پیرزن قنات ملکی وقتی می‌شنود که باید خود مسئولان شرکت گاز این کانال را پر کنند، کمی ‏لحنش سرد می‌شود: «مگر شما مال اداره گاز نیستید؟ فکر کردم از آنجا آمده‌اید.‌ای کاش ‏حداقل همین جلوی در را درست می‌کردید.»

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود فیلم دانلود آهنگ و فیلم , سریال با زیرنویس فارسی سانسور niniland پونه پلاس villa elevator - xiweielevator.com دانلود پاورپوینت ، پیشینه ، پرسشنامه حرف های عشق گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد پرند هیات قایقرانی خراسان شمالی Neil