پسرم شب ها که به خانه می آمد من که خیاطی می کردم برای من حدیث می خواند. عباس شب ها پایگاه چمران می رفت و با هنر خطاطی اش، پلاکارد و خط می نوشت. شب ها دیر به خانه می آمد، می دید که هنوز بیدارم و دارم خیاطی می کنم. من را می بوسید و به من می گفت: «فکر نکن خواندن نماز شب و العفو گفتن فقط عبادت است همین که شما با خیاطی کردن در امور زندگی به پدر کمک می کنید عبادت است. هر دفعه که سوزن چرخت بالا و پایین می رود به نوعی ذکر العفو گفتن است.» مادر شهید عباس زرگری می گوید: «در بهشت معصومه با دیدن پیکر پسرم عباس با او درددل کردم و گفتم اگر حرف های من را متوجه می شوی، چشم هایت را باز کن و به من نگاه کن. دیدم عباس چشم راستش را باز کرد.» شهید عباس زرگری متولد ششم بهمن ماه ۱۳۴۰ در شهر قم بود که در ۲۴ دی ماه ۱۳۶۵ در شلمچه در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. او از طلاب حوزه علمیه قم بود که تحصیل در دانشگاه جبهه را ترجیح داد و داوطلبانه عازم شد. گفت وگوی ما با مهین اشعری دین، مادر شهید را پیش رو دارید.
ما یک زندگی معمولی داشتیم. خانه مان ارث پدر همسرم بود. من چهار فرزند دارم که شهید دومین فرزند خانواده و تک پسرم بود. پدر شهید حدود ۱۱ سال پیش به رحمت خدا رفته است. من خودم در دوران جوانی کار خیاطی می کردم و خیلی منصفانه با مشتری ها برخورد داشتم و همیشه به مشتری ها می گفتم هر چقدر راضی هستید پول دوخت بدهید. همسرم شاطر نان سنگکی بود و به گفته خودش حتی دو رکعت نماز صبحش قضا نشده بود. هیچ وقت بدون وضو پشت پاروی پخت نان نرفته بود. هر دو در زندگی مقید بودیم لقمه حرام وارد زندگی مان نشود. هر چهار فرزندم فرهنگی بودند و در این زمینه فعالیت می کردند.
ادامه مطلب
درباره این سایت